جدول جو
جدول جو

معنی اردو زدن - جستجوی لغت در جدول جو

اردو زدن
بونکیدن بر پا کردن اردو بر قرار ساختن لشکر گاه
تصویری از اردو زدن
تصویر اردو زدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ابرو انداختن ابرو جنباندن اشارت کردن با ابرو دلال را اجازه و دستوری دادن با اشارت ابرو رضا نمودن با اشارت ابرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اردنگ زدن
تصویر اردنگ زدن
کسی را لگد زدن با لگد راندن تیپا زدن زهکونی زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردن زدن
تصویر گردن زدن
گردن کسی را با شمشیر قطع کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وارو زدن
تصویر وارو زدن
در ورزش پشتک زدن در آب یا گود زورخانه و بر روی زمین
برعکس کار کس دیگر کاری انجام دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نارو زدن
تصویر نارو زدن
حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، گول زدن، غدر کردن، چپ رفتن، غدر داشتن، غدر اندیشیدن، اورندیدن، پشت هم اندازی کردن، دستان آوردن، حقّه زدن، شید آوردن، کید آوردن، فریفتن، نیرنگ ساختن، تنبل ساختن، مکایدت کردن، گربه شانه کردن، سالوسی کردن، ترفند کردن، مکر کردن، خدعه کردن، تبندیدن
خیانت کردن به کسی
فرهنگ فارسی عمید
در این چامه میرخسرو: چون به پنجم سپهر کرد آرام طرقو زد چو چاوشان بهرام راه دهید گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریو زدن
تصویر غریو زدن
بانگ و فریاد بر آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارد زدن
تصویر کارد زدن
ضربت خوردن با کارد: (از مقربان یکی خود را بر سلطان افکند او را نیز کارد زد) (سلجوقنامه ظهیری)
فرهنگ لغت هوشیار
گردن کسی را بریدن سر بریدن کشتن: از این در پیش من جز در حدیث عرض سخن گویی گویم گردنت بزنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وارو زدن
تصویر وارو زدن
پشتک زدن در آب یا در گود زورخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورسو زدن
تصویر ورسو زدن
پرسه زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردن زدن
تصویر گردن زدن
((~. زَ دَ))
کشتن، سر بریدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ورسو زدن
تصویر ورسو زدن
((وَ. زَ دَ))
پرسه زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وارو زدن
تصویر وارو زدن
پشتک زدن، واکنش نشان دادن
فرهنگ فارسی معین
جامه را بوسیله اتو صاف و بی چین و کیس کردن یا در شلوار خط ایجاد کردن اتو کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارگ زدن
تصویر ارگ زدن
نواختن ارگ اجرا کردن یک آهنگ بر روی دستگاه ارگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رود زدن
تصویر رود زدن
ساز زدن، ساز نواختن، نواختن ساز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتو زدن
تصویر اتو زدن
کشیدن اتوی داغ بر روی جامه یا پارچه که چروک های آن هموار شود
فرهنگ فارسی عمید
نشان به جایی بردن، چشپر کسی را گرفتن رد پای کسی را گرفتن، نشان به جایی بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رد زدن
تصویر رد زدن
رد جستن، نشان و اثر کسی یا چیزی را جستجو کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رد زدن
تصویر رد زدن
((رَ. زَ دَ))
رد پای کسی را گرفتن
فرهنگ فارسی معین